محققان در حال کشف چگونگی تأثیر موسیقی و
من هنوز زمانی را به یاد دارم که اولین بار آهنگ پیتر گابریل، "Solsbury Hill" را شنیدم. چیزی در مورد آن آهنگ - شعر، ملودی، امضای غیرمعمول 7/4 زمان - به من لرزید. حتی حالا، سالها بعد، هنوز هم می تواند مرا به گریه بیاندازد.
کدام یک از ما داستان مشابهی درباره آهنگی که ما را تحت تأثیر قرار داده است نداشته باشد؟ خواه شرکت در کنسرت، گوش دادن به رادیو یا آواز خواندن زیر دوش، چیزی در موسیقی وجود دارد که می تواند ما را سرشار از احساسات کند، از شادی گرفته تا غم.
موسیقی به گونهای بر ما تأثیر میگذارد که صداهای دیگر بر ما تأثیر نمیگذارند، و اکنون سالهاست که دانشمندان میپرسند چرا. در حال حاضر آنها در نهایت شروع به یافتن برخی از پاسخ ها می کنند. با استفاده از فناوری fMRI، آنها کشف میکنند که چرا موسیقی میتواند چنین احساسات قوی را القا کند و ما را محکم به دیگران پیوند دهد.
والوری سلیم پور، عصب شناس دانشگاه مک گیل که مغز را بر روی موسیقی مطالعه می کند، می گوید: موسیقی بر مراکز عاطفی عمیق در مغز تأثیر می گذارد. تن صدای واحد به خودی خود واقعاً لذت بخش نیست. اما اگر این صداها در طول زمان به نوعی سازماندهی شوند، به طرز شگفت انگیزی قدرتمند است."
چگونه موسیقی مغز را شاد می کند
چقدر قدرتمند در یکی از مطالعاتش، او و همکارانش شرکت کنندگان را به دستگاه fMRI متصل کردند و فعالیت مغز آنها را در حین گوش دادن به یک قطعه موسیقی مورد علاقه ثبت کردند. در طول لحظات اوج احساسی در آهنگهایی که شنوندگان شناسایی میکنند، دوپامین در هسته اکومبنس منتشر میشود، ساختاری در اعماق بخش قدیمیتر مغز انسان.
سلیم پور میگوید: این یک مشکل بزرگ است، زیرا دوپامین با پاداشهای بیولوژیکی مانند غذا خوردن و رابطه جنسی آزاد میشود.» همچنین با داروهای بسیار قوی و اعتیادآور مانند کوکائین یا آمفتامین ها منتشر می شود.
بخش دیگری از مغز وجود دارد که دوپامین ترشح می کند، به ویژه درست قبل از آن لحظات احساسی اوج در یک آهنگ: هسته دمی، که در انتظار لذت نقش دارد. احتمالاً، لذت پیشبینی از آشنایی با آهنگ ناشی میشود—شما خاطرهای از آهنگی که در گذشته از آن لذت میبردید در مغزتان جاسازی شده است، و نقاط بالایی را که در راه است پیشبینی میکنید. این جفت انتظار و لذت، ترکیبی قوی است، ترکیبی که نشان میدهد ما از نظر بیولوژیکی برای گوش دادن به موسیقی مورد علاقه خود حرکت میکنیم.
اما وقتی چیزی را که قبلاً نشنیدهایم دوست داشته باشیم چه اتفاقی در مغز ما میافتد؟ سلیم پور برای پی بردن به این موضوع دوباره مردم را به دستگاه های fMRI وصل کرد. اما این بار او از شرکتکنندگان خواست به آهنگهای ناآشنا گوش کنند و به آنها مقداری پول داد و به آنها دستور داد که آن را برای هر موسیقی که دوست دارند خرج کنند.
والوری سلیم پور، دانشگاه مک گیل والوری سلیم پور، دانشگاه مک گیل
هنگام تجزیه و تحلیل اسکن مغز شرکت کنندگان، او متوجه شد که وقتی آنها از یک آهنگ جدید به اندازه کافی برای خرید آن لذت بردند، دوباره دوپامین در هسته اکومبنس منتشر شد. اما، او همچنین متوجه افزایش تعامل بین هسته اکومبنس و ساختارهای بالاتر قشر مغز شد که در تشخیص الگو، حافظه موسیقی و پردازش عاطفی نقش دارند.
این یافته به او پیشنهاد کرد که وقتی مردم به موسیقی ناآشنا گوش میدهند، مغز آنها صداها را از طریق مدارهای حافظه پردازش میکند و به دنبال الگوهای قابل تشخیصی میگردد تا به آنها کمک کند تا پیشبینی کنند که آهنگ به کجا میرود. اگر موسیقی بیش از حد خارجی باشد، پیش بینی ساختار آهنگ دشوار خواهد بود و مردم آن را دوست نخواهند داشت - به این معنی که هیچ ضربه دوپامینی وجود ندارد. اما، اگر موسیقی دارای برخی ویژگیهای قابل تشخیص باشد - شاید یک ضرب آهنگ آشنا یا ساختار ملودیک - مردم به احتمال زیاد میتوانند اوج احساسی آهنگ را پیشبینی کنند و از آن لذت بیشتری ببرند. ضربه دوپامین از تایید پیشبینیهای آنها ناشی میشود - یا به روشهای جالبی کمی نقض میشوند.
او میگوید: این چیزی شبیه یک ترن هوایی است، جایی که میدانید قرار است چه اتفاقی بیفتد، اما همچنان میتوانید شگفتزده شوید و از آن لذت ببرید.»
سلیم پور معتقد است که این ترکیب انتظار و انتشار شدید احساسی ممکن است توضیح دهد که چرا مردم اینقدر موسیقی را دوست دارند، در عین حال سلیقههای متفاوتی در موسیقی دارند - سلیقه فرد در موسیقی به انواع صداها و الگوهای موسیقی که در طول دوره شنیده و در مغز ذخیره میشود بستگی دارد. یک عمر به همین دلیل است که آهنگهای پاپ، خوب، محبوب هستند - ساختارها و ریتمهای ملودیک آنها کاملاً قابل پیشبینی است، حتی وقتی آهنگ ناآشنا است - و چرا جاز، با ملودیها و ریتمهای پیچیدهاش، بیشتر یک سلیقه اکتسابی است. از سوی دیگر، مردم تمایل دارند موسیقی پاپ را بیشتر از موسیقی جاز خسته کنند، به همین دلیل - می تواند بسیار قابل پیش بینی شود.
یافته های او همچنین توضیح می دهد که چرا مردم می توانند یک آهنگ را بارها و بارها بشنوند و همچنان از آن لذت ببرند. ضربه احساسی یک قطعه موسیقی آشنا در واقع می تواند آنقدر شدید باشد که حتی سال ها بعد به راحتی دوباره تحریک می شود.
سلیم پور می گوید: اگر از شما بخواهم خاطره ای از دوران دبیرستان برایم تعریف کنید، می توانید خاطره ای را برایم تعریف کنید. اما، اگر به یک قطعه موسیقی از دوران دبیرستان گوش داده باشید،
سلیم پور میگوید، میتوانی خاطرهای را برایم تعریف کنی. اما، اگر به یک قطعه موسیقی از دوران دبیرستان گوش میدادید، در واقع احساسات را حس میکردید.»
چگونه موسیقی مغزها را هماهنگ می کند
اد لارج، روانشناس موسیقی در دانشگاه کانکتیکات، موافق است که موسیقی احساسات قدرتمندی را آزاد می کند. مطالعات او به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه تغییرات در پویایی موسیقی - برای مثال، کاهش سرعت یا تسریع ریتم، یا صداهای ملایمتر و بلندتر در یک قطعه - در مغز طنینانداز میشود و بر لذت و واکنش احساسی فرد تأثیر میگذارد.
در یک مطالعه، لارج و همکارانش از شرکتکنندگان خواستند به یکی از دو تغییر روی یک قطعه شوپن گوش دهند: در نسخه یک، قطعه همانطور که معمولاً هست، با تغییرات پویا پخش میشد، در حالی که در نسخه دو، قطعه بهصورت مکانیکی بدون اینها نواخته میشد. تغییرات. هنگامی که شرکت کنندگان در حالی که به دستگاه fMRI متصل بودند به دو نسخه گوش دادند، مراکز لذت آنها در لحظات پویا در آهنگ نسخه یک روشن شد، اما در نسخه دو روشن نشد. گویی آهنگ با از دست دادن پویایی خود طنین احساسی خود را از دست داده بود، حتی اگر "ملودی" یکسان بود.
اد لارج، دانشگاه کانکتیکات اد لارج، دانشگاه کانکتیکات
لارج میگوید: در واقع، وقتی پس از پایان آزمایش به شنوندگان توضیح دادیم، آنها حتی متوجه نشدند که ما همان قطعه موسیقی را مینوازیم.
هنگام پخش نسخه پویاتر، لارج همچنین فعالیتی را در نورونهای آینهای شنونده مشاهده کرد - نورونهایی که در توانایی ما برای تجربه درونی آنچه در خارج مشاهده میکنیم، دخیل هستند. نورونها با سرعتهای آهستهتر و با سرعتهای سریعتر، آهستهتر شلیک میکنند، که نشان میدهد نورونهای آینهای ممکن است نقش مهمی در پردازش پویایی موسیقایی داشته باشند و بر نحوه تجربه موسیقی ما تأثیر بگذارند.
لارج میگوید: ریتمهای موسیقی میتوانند مستقیماً بر ریتم مغز شما تأثیر بگذارند، و ریتمهای مغز مسئول احساس شما در هر لحظه هستند.»
او میگوید به همین دلیل است که وقتی مردم دور هم جمع میشوند و موسیقی یکسانی را میشنوند - مثلاً در یک سالن کنسرت - مغز آنها به روشهای ریتمیک همگام میشود و یک تجربه عاطفی مشترک را القا میکند. موسیقی تقریباً به همان روشی عمل می کند که زبان کار می کند - با استفاده از ترکیبی از صدا و تغییرات پویا برای ایجاد درک خاصی در شنونده.
لارج میگوید: اگر من یک مجری هستم و شما شنونده، و چیزی که من مینوازم واقعاً شما را تحت تأثیر قرار میدهد، من اساساً ریتم مغز شما را با ریتم خودم هماهنگ کردهام. "من با شما اینگونه ارتباط برقرار می کنم."
یادداشت های مختلف برای افراد مختلف
تحقیقات دیگر روی موسیقی از نظریه های لارج پشتیبانی می کند. در یک مطالعه، دانشمندان علوم اعصاب سبک های مختلفی از آهنگ ها را به مردم معرفی کردند و فعالیت مغز را زیر نظر گرفتند. آنها دریافتند که موسیقی به طور همزمان بر بسیاری از مراکز مغز تأثیر می گذارد. اما، تا حدودی شگفتآور، هر سبک از موسیقی الگوی خاص خود را میسازد، با آهنگهای بالاسرانه یک الگو، آهنگهای آهستهتر الگوی دیگری، آهنگهای تغزلی دیگری و غیره. حتی اگر مردم آهنگها را دوست نداشتند یا تخصص موسیقی زیادی نداشتند، مغز آنها همچنان به طرز شگفتآوری شبیه مغز افرادی بود که دوست داشتند.
اما اگر مغز ما با شنیدن تفاوتهای پویای یکسانی در موسیقی همگام میشود، چرا همه ما با یک لذت پاسخ نمیدهیم؟
لارج، مانند سلیم پور، میگوید که این تفاوت در اولویت به دلیل نحوه اتصال نورونهای ما به یکدیگر است، که به نوبه خود بر اساس سابقه شخصی و شخصی ما در گوش دادن یا اجرای موسیقی است. او میگوید که ریتم کاملاً مربوط به قابلیت پیشبینی است و پیشبینیهای ما درباره موسیقی از سنین پایین شروع میشود. او به کار ارین هانون در دانشگاه نوادا اشاره می کند که دریافت که نوزادان 8 ماهه از قبل با ریتم های موسیقی از محیط فرهنگی خود هماهنگ می شوند.
50 نقل قول الهام بخش در مورد موسیقی
5 حقیقت درباره موسیقی که واقعا آواز می خوانند
موسیقی ,یک ,مغز ,آهنگ ,کند ,مردم ,می کند ,که در ,یک قطعه ,موسیقی از ,از آن ,هسته اکومبنس منتشر